loading...
مرز ارتباط
hoda بازدید : 21 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

فارس: به دنبال ناتواني و تاخير در پرداخت حق چاقو روز شنبه نوزادي در بيمارستان اهر يتيم به دنيا آمد.

بيمسئوليتي پزشك جراح در تنها بيمارستان شهرستان اهر مادر را در نخستين زايمان راهي قبرستان كرد.

دكتر «م» به علت واريز نكردن مبلغ 400 هزار تومان از سوي بيمار وضع حمل به نام «پروين»؛ به حساب شخصي وي به عنوان «حق چاقو» عمل جراحي وي را به تاخير انداخت و بعد از يك روز معطلي در بيمارستان، ديروز بيمار را به اتاق عمل برده و نوزاد را نجات و مادر را راهي قبرستان كرد.

بنا به گفته خويشاوندان متوفي اين پزشك در روز اول بستري بيمار اذعان كرده كه زايمان به صورت طبيعي صورت ميگيرد ولي بعد از معطلي يك شب بيان داشته كه بايد از طريق جراحي وضع حمل شود.

اين پزشك كه در طول حاملگي چند بار وي را ويزيت كرده است براي جراحي و نجات نوزاد و مادر 400 هزار تومان هزينه جراحي خواسته ولي به علت عدم واريز مبلغ مذكور از سوي بيمار بعد از كش و قوس و تشر به بيمار مريض را در بيمارستان به حال خود رها نموده و بيمارستان را ترك كرده است.
بعد از تغيير وضعيت بيمار خويشاوندان بيمار طي تماس تلفني و قبول پرداخت مبلغ فوق از وي ميخواهند كه به بيمارستان آمده و وي را از مرگ نجات دهد اما با نهايت تاسف به علت تاخير پزشك و فشار روحي و رواني به بيمار، مادر نوزاد در اتاق عمل جان خود را از دست داده و نوزادي به دليل بيمسئوليتي پزشك و نابساماني وضعيت درمان بدون اينكه چهره مادر را ببيند، يتيم متولد شده است.
نوزادي که یتیم به دنيا آمد!
]]>
hoda بازدید : 20 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

زنان محجبه هلندی مالیات حجاب می پردازند
كارگردان فیلم ضداسلامی «فتنه» خواستار تصویب قانونی برای دریافت مالیات از زنان محجبه شد.

«گرت والدرز» نماینده پارلمان هلند و كارگردان فیلم ضداسلامی «فتنه» خواستار تصویب قانونی برای دریافت مالیات از زنان محجبه شد.



به گزارش جهان به نقل از ISLAM IN EUROPE، «گرت والدرز» نماینده پارلمان هلند و كارگردان فیلم ضداسلامی «فتنه» در اظهاراتی اسلام ستیزانه خواستار تصویب قانونی برای دریافت مالیات از زنان محجبه شد.



براساس این گزارش در صورت این قانون زنانی كه با پوشش و حجاب اسلامی در اماكن عمومی ظاهر می شوند و همچنین مردانی كه از لباس های بلند استفاده می كنند، باید سالانه هزار یورو غرامت به دولت بپردازند.



والدرز با بیان اینكه حجاب و پوشش اسلامی باعث كنجكاوی و تحقیق افراد در خصوص دین اسلام می شود، خواستار جلوگیری از مهاجرت مسلمانان به این كشور شد.وی هدف از تصویب این قانون را كمرنگ شدن جلوه حجاب در جامعه دانست و مدعی شد: حجاب اسلامی نشانه فقدان آزادی در هلند است.



یادآور می شود والدرز نماینده افراط گرای پارلمان هلند پیش تر با نسبت دادن تهمت های ناروا به پیامبر اكرم(ص) سعی در خدشه دار كردن چهره واقعی اسلام داشت.



وی همچنین سال گذشته با ساخت فیلم ضداسلامی «فتنه» قرآن را مورد اهانت قرار داد كه این اقدام وی خشم مسلمانان جهان را برانگیخت.



منبع خبر :جهان

تنظیم: داوودی
مالیات بر حجاب!؟
]]>
hoda بازدید : 17 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

پژوهشگران آمریکایی میگویند، گیاهان خواهر و برادرشان را میشناسند و زمانی که کنار یکدیگر رشد میکنند، رفتار دوستانهتری دارند. در این شرایط گیاهان به جای رقابت، سود طرف مقابل را در نظر میگیرند.
گروه تحقیقاتی دانشگاه دلاور در نوارک، چندین هفته متوالی رشد ۳ هزار گیاه آرابیدوبسیس را در آزمایشگاه زیر نظر گرفته است. آرابیدوبسیس یکی از معروفترین گیاهانی است که در تحقیقات علمی از آن استفاده میشود. پژوهشگران آمریکایی تایید میکنند که گیاهان خواهر و برادر خود را از گیاهان غریبه تشخیص میدهند.

گیاهان مواد و ترکیبات گیاهان مجاور را بررسی میکنند. گیرندههای ریشه گیاه با بررسی این مواد تشخیص میدهد که آیا گیاهی که در مجاورت او رشد میکند، غریبه است یا از مادر مشترکی پدید آمده است! اگر گیاه همسایه غربیه باشد، رقابت تا جایی که ممکن باشد بالا میگیرد. هر گیاه تلاش میکند با دواندن ریشه، تا آخرین ذره آب را به خود جذب کند و فرصتی برای رقیب نمیگذارد. پژوهشگران آمریکایی میگویند، در این حالت، گیاه با تغییر سیستم رشد خود انرژی زیادی صرف گسترش ریشههایش میکند، در حالی که اگر دانههای هر دو گیاه از یک مادر باشند این رقابت به نحو محسوسی کاهش پیدا میکند.

علاقمندی به نزدیکی میان خواهر وبرادرها

گیاهانی که مادر مشترک دارند رفتار دوستانهتری از خود نشان میدهند و ذخایر موجود را عادلانه تقسیم میکنند. جالب اینجاست که در سطح خاک هم داستان تغییر میکند. در حالی که در شرایط معمولی، گیاهان از تماس با گیاه مجاور پرهیز میکنند، خواهر و برادر از نزدیکشدن به هم ابایی ندارند.

نتیجه این پژوهش نه تنها برای علاقمندان به گل و گیاه کاری جالب است، که میتواند در موارد دیگری هم کاربرد داشته باشد. مثلا این پژوهش تا حدی روشن میکنند که چه زمانی دو گیاه در کنار یکدیگر رشد بهتری دارند. البته سوالهای زیادی هم هنوز بیپاسخاند.

مثلأ اینکه: در شرایطی که تمامی دانهها از یک مادرند، با توجه به احترام فامیلی پروسه رشد چطور تنظیم میشود؟ یا اینکه: آیا به دلیل عشق خواهر و برادری و علاقمندی به نزدیکی است که چنین کشتزارهایی در برابر عوامل بیماریزا آسیبپذیرترند؟
عشق خواهر و برادری گیاهان !!!!!!
]]>
hoda بازدید : 20 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

هیچ چیز غیر ممکن نیست! http://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/icon_surprised.gif
http://uploader.ir/persianfun/impossible/ATT00001.jpg

http://uploader.ir/persianfun/impossible/ATT00002.jpg
http://uploader.ir/persianfun/impossible/ATT00003.jpg
http://uploader.ir/persianfun/impossible/ATT00004.jpg
http://uploader.ir/persianfun/impossible/ATT00005.jpg
http://uploader.ir/persianfun/impossible/ATT00006.jpg
http://uploader.ir/persianfun/impossible/ATT00007.jpg
http://uploader.ir/persianfun/impossible/ATT00008.jpg
http://uploader.ir/persianfun/impossible/ATT00010.jpg
عکسهای باور نکردنی!
]]>
hoda بازدید : 28 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

http://021kids.net/Gallery/88/5/13/inside-iran/inside_iran%20%287%29.jpg

درمان طبیعی در حمام آب داغ-اردبیل نزدیک آذربایجان

http://021kids.net/Gallery/88/5/13/inside-iran/inside_iran%20%281%29.jpg

مدل اصیل ایرانی در نمایش مدل طراحان ایرانی سال ۲۰۰۷


http://021kids.net/Gallery/88/5/13/inside-iran/inside_iran%20%2811%29.jpg



رنگارنگ


http://021kids.net/Gallery/88/5/13/inside-iran/inside_iran%20%283%29.jpg



بچه های امروزی


http://021kids.net/Gallery/88/5/13/inside-iran/inside_iran%20%286%29.jpg



مردی در حال دعا کردن برای شهدای ۸ سال دفاع مقدس


http://021kids.net/Gallery/88/5/13/inside-iran/inside_iran%20%284%29.jpg



سفری در بازارچه
http://021kids.net/Gallery/88/5/13/inside-iran/inside_iran.jpg

مسجدی در اصفهان,سومین مسجد بزرگ
ایران
http://021kids.net/Gallery/88/5/13/inside-iran/inside_iran%20%289%29.jpg

استفاده از لجن دریاچه ی ارومیه بعنوان خواص درمانی


http://021kids.net/Gallery/88/5/13/inside-iran/inside_iran%20%288%29.jpg



زمین های کشتزار ایران
http://021kids.net/Gallery/88/5/13/inside-iran/inside_iran%20%282%29.jpg

نقاشی دیواری در سفارت خانه ی
آمریکا
http://021kids.net/Gallery/88/5/13/inside-iran/inside_iran%20%2810%29.jpg

نماز جمعه

http://021kids.net/Gallery/88/5/13/inside-iran/inside_iran%20%285%29.jpg
عشق در بعد از ظهر
نظر فراموش نشه
عکسهایی متفاوت از داخل ایران
]]>
hoda بازدید : 30 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

شاید ویندوز شما هم به این مشکل دچار شده باشد که هنگام خاموش کردن سیستم ، مدت زمانی نسبتا زیادی طول بکشد تا کامپیوتر به طور کامل خاموش شود. اما نگران نباشید ، با استفاده از این ترفندی که هم اکنون به شما معرفی خواهیم کرد می توانید کاری کنید که سرعت خاموش شدن کامپیوترتان تا چندین برابر سریع تر شود.

بدین منظور:
ابتدا در منوی start گزینه ی run را انتخاب کنید و در آن عبارت regedit را تایپ کنید و کلید Enter را بفشارید.
پس از باز شدن رجیستری به دنبال این مسیر بگردید :
hkey_current_user/controlpanel/desktop

حال در پنجره ی سمت راست عبارت hangapptimeout راخواهید داشت. (ترفند سی تی.بلاگفا) روی عبارت مذکور دوبار کلیک کنید و بجای عدد موجود عددی کمتر را وارد کنید.
تنها دقت کنید که عددی که وارد می کنید نباید کمتر از 100 باشد.
افزایش سرعت خاموش شدن کامپیوتر !
]]>
hoda بازدید : 19 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

تا به حال شده به فکر این افتاده باشید که آیا گوشی من اصل است یا موقع خرید گوشی تقلبی به من فروخته شده است؟ تاکنون روشهای زیادی برای مطمئن شدن از اینکه گوشی شما اصل است در ترفند سیتی ارایه شده که با تطبیق سریال گوشی و سریال روی جعبه گوشی یا با استفاده از باتری پی به اصل یا تقلبی بودن گوشی می بردیم. اینبار در روشی خارق العاده و جدید و البته 100 % صحیح میتوان پی به اصل یا تقلبی بودن گوشی برد. با دنبال کردن ادامه ترفند می توانید مشخصات کاملی از گوشی خود البته در صورت اصل بودن و ثبت جهانی دریافت نمایید.

برای اینکار:
ابتدا شما سریال 15 رقمی (IMEI) گوشی خود را لازم دارید.
برای پیدا کردن این سریال از کد #06#* استفاده نمایید و شماره سریال را یادداشت نمایید.
سپس با مراجعه به این صفحه ، سریال گوشی خود را وارد نمایید.
در صورت اصل بودن گوشی موبایل شما و ثبت جهانی (ترفندسیتی) مشخصات کاملی راجع به گوشی در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
در قسمت Primary Market می توانید قاره ای که گوش شما در آن تولید شده است را مشاهده کنید.
نکته قابل ذکر این است که گوشی های تقلبی معمولاً ساخت Asia هستند.
روش تشخیص اصل یا تقلبی بودن انواع گوشی موبایل
]]>
hoda بازدید : 23 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

« داستان »خـواهـر شـوهر

تلویزیون روشن بود و بازیگر زنی داشت گریه میکرد و دستهایش را توی هوا تکان میداد. از توی کوچه هر از چند دقیقه صدای ماشین یا موتوری میآمد که به سرعت رد میشد، سارا از توی اتاق صدا زد.
- اون میز اتو رو باز کن، اتو رو هم بزن به برق بیام لباسای فردات رو اتو بزنم.
- اووووه! چقدر کار! اگه بخوام بلند شم و میز اتو رو باز کنم و اتو رو بزنم به برق، خب خودم هم لباسا رو اتو میزنم سارا!
صدای حمید بود که با بیحوصلگی جواب میداد. سارا از توی اتاق بیرون آمد و گفت:
- حقته اتو نزنم برات تا رفتی سر کار همه فکر کنن با لباسات رفتی تو ماشین لباسشویی، تنبل!
حمید خندید و گفت: میگن یه معتاده ایستاده بود کنار خیابون داد زد تاکسی! تاکسی چند متر رفت جلو و ترمز کرد و ايستاد، معتاد گفت اوه! من می خواستم همونجا پیاده بشم!!
هر دو خندیدند، حمید کمی تنبل بود، خودش هم این را میدانست، برای همین همیشه میگفت: خدا در و تخته رو خودش جور میکنه، باز خوبه سارا تر و فرزه وگرنه بعد از شش ماه از ناپدید شدن ما میاومدن میدیدن هر دوی ما از گرسنگی مردیم و هیچ کدوم حالش رو نداشتیم بریم سر یخچال!
- داشتی میاومدی راه پله رو دیدی؟
- نه باز چی شده بود ؟
سارا پیراهن دکمه داری را با حوصله روی میز اتو پهن کرد و گفت:
- چی شده بود؟ معلومه دیگه ...
- تو رو خدا شروع نکن سارا، باز میخوای بگی سارینا و ساناز رو راه پلهها رو کثیف کردن و من باید برم تذکر بدم به مامانشون و از این حرفا؟ جون سارا امشب اصلا حوصلهاش رو ندارم، خودم رو آماده کردم این سریال دلنوازان رو ببینم میگن خیلی باحاله!
- سریال! سریال! جومونگ تموم میشه فضانوردان شروع میشه، فضانوردان تموم میشه نود شروع میشه، نود تموم میشه دلنوازان شروع میشه، تو رو خدا بس کن حمید، دیگه از این آپارتمان، داره حالم به هم میخوره الان شش ماهه هی میگی صبر کن، خوب میشه، تذکر دادم، قول دادن، یه روز راه پله رو لجن میکنن، فرداش شیرابه زباله ریخته رو تموم پلهها، پس فرداش کفشها لنگه به لنگه افتاده، حمید! من دیگه طاقتم طاق شده والا!
حمید مثل آدمی که این داستان را بارها شنیده باشد هیچ عکسالعمل تندی از خودش نشان نداد و با تنبلی یک مار بوآ غلتی روی شکمش زد و همان طور درازکش رو به سارا گفت:
- حالا میگی چی شده؟ باز حرفت شده با مریلا؟
- نه! چه حرفی دارم با اون؟!
مریلا خواهر حمید بود که با شوهر و دو بچهاش در واحد بالایی زندگی میکردند، یعنی وقتی حمید و سارا میخواستند ازدواج کنند و حمید دنبال جایی برای اجاره بود، مریلا پیشنهاد داد یک ماهی عروسیشان را بیندازند عقب تا مستاجر طبقه پائینی برود و آنها بتوانند بیایند و جایشان را بگیرند.
- چه حرفی داری؟ والا سارا ما تو این شش ماه جز مریلا مگه حرفی داشتیم تو این خونه؟ چپ میریم راست میایم مریلاست! اصلا میرم مسواک بزنم عکس خودم رو تو آینه میبینم یه دفعه میگم سلام مریلا!
- تیکه میندازی حمید؟
حمید از جایش بلند شد و نشست و گفت:
- تیکه چیه؟ دروغ میگم؟ کلافه شدم دیگه. کاشکی دستم میشکست و اصلا نمیاومدم اینجا خونه اجاره کنم. حالا باز چی شده؟ میگی یا برم از مریلا بپرسم؟
سارا اتوبخار را کشید روی یقه لباس و چند بار فشار داد.
- صبح که تو رفتی من خواب بودم، یه دفعه با صدای در بیدار شدم، انگار کسی داشت در رو میشکست، آن چنان صدا بلند بود که وحشت کردم، فکر کردم اتفاقی افتاده، رفتم دیدم ساناز و سارینا پشت در ايستادن، میگم چی شده؟ میگن صبح بخیر زندایی! سارینا رفته بود رو پله دوم ایستاده بود شعر میخوند، پاشو پاشو بهاره! عسل بساز دوباره، تنبل همیشه خوابه، جایش تو رختخوابه!! سرش داد زدم که مگه من زنبور عسلم؟ بدو برو خونه تون!
- خب بچه اس...
- حمید، طرفداری نکن...حوصله شون رو ندارم، چون خواهرزاده شماست، دلیل نداره هر کاری دلشون بخواد بکنن، تازه این هم نبود، دیدم ده دقیقه بعد باز دارن در میزنن، مریلا بود، اومده بود بپرسه چی شده؟ گفتم یعنی نمیدونی مریلا؟ قسم خورد نمیدونه، بهش گفتم، عذرخواهی کرد ولی وقتی داشت میرفت گفت همچین هم اول صبح نبوده ساراجون، ساعت نزدیک یازده است! دلم میخواست بگم آخه به تو چه که من تا ساعت چند میخوابم؟
سارا این را که گفت اتو را از برق کشید و رفت توی آشپرخانه و از همانجا کمی صدایش را بلندتر کرد تا حمید بشنود.
- خب تو باشی ناراحت نمیشی؟ اصلا به کسی مربوطه که من میخوابم یا شب زنده دارم؟
حمید مثل آدمی که خیالش راحت شده باشد بالش را دو تا کرد و گذاشت زیر سرش و گفت:
- همهاش همین بود؟ فکر کردم کار به قمهکشی رسیده، خواسته باهات یه شوخی کنه، اینقدر بزرگش نکن سارا! اعصابمون رو خورد نكن!
این حرف حمید انگار خیلی به کام سارا تلخ آمد که تند جواب داد.
- بزرگش میکنم؟ من بزرگش میکنم؟ هی طرفداری بکن از خواهرت، مظلوم گیر آوردی دیگه، معلومه باید از خواهرت طرفداری کنی...
این را گفت و از آشپزخانه بيرون آمد و رفت توی اتاقش. حمید کنترل تلویزیون را روی میز عسلی گذاشت و دستش را گذاشت روی پیشانیاش و در حالی که دلش میخواست بگوید قهر میکنی به جهنم که قهر میکنی! صدایش را ملایم کرد و گفت:
- سارا! سارایی! خانمم حالا مهم نیست صبح که پا میشی صبحانه درست میکنی یا نمیکنی.
هیچ جوابی از طرف سارا نیامد، حمید دلش میخواست سریال را ببیند، چند بار زیرلب به خودش بد و بیراه گفت که نونت نبود، آبت نبود، زن گرفتنت چی بود؟ حوصله منتکشی را نداشت، اما میدانست که اگر سارا قهر کند به دست آوردن دلش مکافات است و به قیمت یکی دو روز گرسنگی و بعد یک کادو و شاخه گل و این داستانها خرج برمیدارد، برای همین از جایش بلند شد و به طرف اتاق سارا رفت ، دستگیره را چرخاند ولی در قفل بود، خودش را لوس کرد و گفت:
- شنگول! منگول! منم مامانتون، دستم رو از زیر در ببین، من آقا گرگه نیستم، مریلا خرسه هم نیستم!
تمام سعیاش را کرد ولی فایده نداشت، حوصله ادامه دادن هم نداشت، سریال شروع شده بود و از دور میتوانست دنبال کند.
- سارا! خانمم! بیا بیرون دیگه، بابا من عصبانی بودم یه چیزی گفتم، عذر میخوام دیگه، قبول دارم سارینا و ساناز خیلی شلوغن، بابا و مامان خودشون رو هم ذله کردن، من جای تو بودم صبح یا یکیشیون رو خورده بودم یا جفتشون رو از طبقه دو اندخته بودم تو کوچه! باز تو خانمی کردی فقط گفتی مگه من زنبورعسلم! راست میگی تو خیلی باشی یه پروانه کوچولویی!
خودش هم داشت حالش به هم میخورد از شوخیهای بیمزهای که میکرد ولی چارهای نداشت، مردد بود برود بالا و با مریلا حرف بزند، مریلا اصلا اخلاق دعوا یا تیکه اندختن نداشت، ولی سارا به او حساس شده بود، حتی یکی دو بار گفته بود جون به جونش کنن خواهرشوهره! این حرف را به شکلی زده بود كه انگار حکایت تام و جری است و تا قیام قیامت چارهای جز جروبحث و دعوا ندارند! یکی دوبار سارا حسابی حمید را تحریک کرده بود او هم رفته بود پیش مریلا تا حرف بزند.
- ببین داداشی! ناراحت نشو، سارا هنوز خیلی بچه اس، تحت تاثیر این و اونه، مردم چی میدونن فکر میکنن من صبح تا شب تلسکوپ دستم میگیرم و زندگی شما رو میپام و هی به سارا ارد میدم، میبینی که این دوتا وروجک زندگی رو از خودم هم گرفتن، یعنی فرصت ندارم به زندگی خودم برسم چه برسه به این که تو زندگی شما سرک بکشم، من اگه روز اول اصرار داشتم شما بیاید اینجا خونه بگیرید واسه این بود كه گفتم تو میری سر کار، زنت جوونه، از صبح تا شب، تنها میمونه تو خونه کلافه میشه، میاد میریم، دوست میشیم هم واسه من خوبه هم واسه اون، از اون طرف هم خدا بیامرز بابام چقدر حساس بود که من و تو دور نشیم از هم، همیشه واسه هم بمونیم، فکر کردم این جوری بهتره. اما قدیمیها راست گفتن انگار، دوری و دوستی بهتره! آدم احترام و عزتش سرجاش میمونه.
حق با مریلا بود، سارا خیلی زود تحتتاثیر قرار ميگرفت، مثلا روزهایی که آرایشگاه میرفت شبش حتما یک جروبحثی راه میانداخت، یا وقتی عروسی یکی از فامیلهایش میرفت یا چند روزی خانه مادرش میماند و با دختردایی و دخترعمو و ... رفتوآمد میکرد.
سارا در را باز نکرد و حمید هم شب جلوی تلویزیون خوابید و صبح با بیحوصلگی سر کار رفت.



چهار روز بعد
- چی؟...... جدی میگی؟ .........کی؟....... الان کجائید؟.. الان خودم رو میرسونم.
حمید این جملات را بریدهبریده گفت و بعد رو کرد به همکارش آقای هاشمی که او را داشت با تعجب نگاه میکرد:
- سینا دم دستت یه خرده پول داری دستی بهم بدی؟
- چی شده؟ چقدی میخوای؟
- هر چی داری بده، خانمم و خواهرم بستری شدن، نمیدونم چرا!
سینا پولهایش را داد به حمید.
- برام سینا مرخصی رد کن!
این را گفت و خیلی سریع رفت توی پارکینگ و سوار ماشینش شد، تمام طول راه داشت فکر میکرد که چه اتفاقی افتاده است، چرا سارا از تراس افتاده پائین؟ چرا مریلا بستری است؟ نکند با هم دعوا کردهاند؟ این موضوع مثل خوره افتاده بود به جانش، حتی جرات نکرده بود از حاجآقا فرهادی همسایهشان که از توی بیمارستان تماس گرفته بود ماجرا را بپرسد، چه آبروریزی بدی! حاجآقا گفته بود حال هردویشان خوب است و مشکلی ندارند. حمید اصلا متوجه نشد مسافت یک ساعته تا بیمارستان را چطور رانندگی کرده است، چند باری چیزی نمانده بود تصادف کند. از پرستار سوالی پرسید و او با دست به اتاق 245 که ته راهرو دست راست بود اشاره کرد. حمید دواندوان خودش را رساند جلوی اتاق، خیس عرق بود و ذهنش پر از سوال، تقریبا ایمان داشت که دعوایشان شده است و حتما همدیگر را هل دادهاند و از این داستانها!
دستگیره در را چرخاند، مریلا سرمی توی دستش بود و سرش را چرخاند و لبخند کمرنگی زد. به نظر صحیح و سالم میآمد، حمید مثل کسی که او را مقصر بداند از کنارش رد شد و آن طرفتر روی تخت دم پنجره سارا را دید که دراز کشیده بود، تمام دور سرش باندپیچی بود، دست راستش توی گچ بود. چانهاش به کبودی میزد. دلش هری ریخت پائین. تازه دیشب آشتی کرده بودند و حالا او را روی تخت بیمارستان میدید. چشمهایش بسته بود. خیلی سریع برگشت طرف مریلا و گفت:
- چی شده؟ دعواتون شده؟ خجالت نکشیدید؟
مریلا آرام لبخندی زد و انگشت اشارهاش را گذاشت جلوی بینیاش و گفت:
- آروم باش، دعوا چیه! نکنه فکر کردی من سارا رو از تراس انداختم پائین ؟ اشتباه میکنی اون منو انداخت پائین!!
این را گفت و دوباره لبخند زد.
- مسخرهبازی درنیار مریلا، بگو چی شده؟ سارا الان حالش چطوره؟
- هیچی نشده، خدا رو شکر، حالش خوبه، همه نگران بودیم که سرش صدمه دیده باشه ولی شانس آورد افتاد وسط باغچه، عکس گرفتن چیزی نشده، دست راستش ترک برداشته و سرش کمی شکاف برداشته، آخه موقعی که داشته میافتاده سرش گرفته به شاخه درخت و شکافته، خون زیادی ازش رفته بود، شکر خدا به موقع رسیدیم بیمارستان.
- واسه چی؟ واسه چی افتاده؟ بحثتون سر چی بود؟
- بحث چیه دیوونه! یادت نیست صاحبخونه بهت گفت اگه بچهدارین میلههای تراس رو بدین جوش بزنن، یکی دو تاش لق میزنه؟ سارا رفته تو تراس لباس پهن کنه، حواسش نبود تکیه داده افتاده پائین، برو خدا رو شکر کن، خدا خواست بیفته تو باغچه، چند سانتیمتر اینورتر بود الان باید برات دنبال یه زن تازه میگشتم!
این را با شوخی و شیطنتت همیشگیاش گفت و لبخند زد، رنگش پریده بود و انگار با هر قطرهای از سرم که وارد رگهای کمرنگ دستش میشد دوباره جان میگرفت. حمید هنوز گیج بود.
- حالا اون افتاد تو چرا بستری شدی؟!
مریلا خندید و گفت:
- نمیدونی عروس و خواهرشوهر دو روح هستند تو یه بدن؟! شاعر میگه عروس و خواهرشوهر اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند! من تو اتاق بودم که یه دفع صدای جیغش رو شنیدم، از تو تراس دیدم سارا افتاده وسط باغچه، هول کردم فوری اومدم پائین، خون از سرش داشت میزد بیرون، نمیدونم چطور و با کمک کی گذاشتمش تو ماشین و آوردمش بیمارستان، فکر کنم اثرات سریال پرستاران باشه، من و این همه جون سختی؟! آوردیمش اینجا خون میخواست من هم رفتم گفتم یه بیست لیتری هدیه میکنم به عروس گلمون! چشمت روز بد نبینه، خون دادن همانا و بیهوشی همان! فکر کنم بعدش سه بیستلیتری بهم خون تزریق کردن تا به هوش اومدم! تمام مدت به هوش بود، فقط ترسیده و شوکه شده بود، تو راه هی منو نگاه میکرد میگفت مریلا من میمیرم!!! الان تازه خوابیده. آروم باش بیدارش نکنی.
سارا خواست از جایش تکان بخورد که نتوانست و آخ کوتاهی گفت:
- تکون نخور عزیزم.
این را حمید گفت و رفت کمکش کرد تا بالش را زیر سرش جابجا کند، دهانش خشک شده بود، اما برق زندگی توی چشمهایش بود.
- چطوری زنبورعسل؟
حمید این را گفت و سارا که انگار اين داستان یادش آمده بود با شرمندگی لبخند کمرمقی زد.


پایان
خواهر شوهر !
]]>
hoda بازدید : 23 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

دوستان گلم این رمان و من خیلی وقت پیش از نت دانلود کردم و متاسفانه منبعش یادم نیست.
با پوزش از تایپ کنندش میخواسنم اینجا برایه شما عزیزان بزارمش.
امیدوارم خوشتون بیاد http://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/icon_redface.gif
شیدا | loveli کاربر انجمن (تایپ)
]]>
hoda بازدید : 18 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

در ده ثانيه نشان دهيم كه براي خود كسي هستيم .
يكي از دوستان من به نام كارن در حرفة خود كه تزيين و مبلمان خانه هاست بسيار ماهر و مورد قبول است . همسر او نيز به همان اندازه در كار خودش كه ارتباطات است ، شهرت قابل توجهي دارد . آنها دو پسر كوچك دارند .
در محيط كار همه مطيع كارن هستند و براي نظراتش ارزش قائلند . او در اين زمينه فردي سرشناس است .
با اين حال هميشه از اين مسئله شكايت دارد كه وقتي مي خواهد در مشكلات كاري همسرش به او كمك كند ، يا وقتي درمسائل مربوط به مدرسة بچه هايش شركت كند ، هيچ كس به حرف هاي او اعتنا نمي كند .
او يكبار از من پرسيد : « چه طور ميت وانم در يك جمع مورد توجه واقع شوم ، طوري كه بتوانم نظر افرادي كه مرا نمي شناسند به خود جلب كنم يا حداقل آدم جالبي به نظر برسم ؟ » روش هايي كه در اين بخش آمده ، به شما كمك مي كند تا به اين هدف دست يابيد . شما مي توانيد با استفاده از اين روش ها ، درنظر هر كسي ، فردي خاص باشيد . و در هر جمعي نظرها را به خود جلب كنيد ، حتي اگر درآن جمع فردي بيگانه و ناآشنا باشيد .
بياييد ، از لبخند زدن شروع كنيم .
افراد موفق مي دانند يكي از قوي ترين سلاح ها لبخندشان است ، به همين دليل كاري مي كنند ، با اين شيوه بيشترين تأثير را بر بيننده بگذارند .
لبخندهاي كوتاه و مصنوعي ، امروزه كاربرد چنداني نداردو در هزارتوي دنياي امروزديگر هيچ تأثيري را بر جاي نمي گذارد .به رهبران بزرگ دنيا ، كساني كه سخنراني هاي اساسي ، ايراد مي كنند ، يا صاحبان شركت هاي معتبر و مشهور نگاه كنيد . هيچ يك از آنها را در حال لبخند زدن نمي بينيد . افراد با نفوذ و نامي نيز در همة طبقات اجتماعي ، اين چنين اند ، ولي وقتي خطوط لبخند بر چهره هاي شان نقش مي بندد ، آن قدر قدرتمند عمل مي كند .و كه دنيا را به لبخند زدن وا مي دارد .
راهكار ۱
لبخند اثر بخش
وقتي مي خواهيد با كسي سلام و احول پرسي كنيد ، ابتدا لبخند نزنيد ، چون ارزش لبخندتان را از بين مي بريد . سعي كنيد ،لحظه اي به صورت او خيره شويد ، سپس مكث كنيد .
وضعيت روحي او را به طور كامل بررسي نماييد .
آن گاه با لبخندي عميق ، گرم و سرشار از توجه و علاقه به او نگاه كنيد ، لبخندي كه چشمان تان را هم فرا گيرد .
اين لبخند مانند موجي گرم و گيرا ، مخاطب شما را دربر مي گيرد .
با اين تأخير كوتاه مخاطب شما احساس مي كند كه اين لبخند ، صادقانه و فقط متعلق به اوست .
زبان نگاه
چشمان شما مانند مواد منفجره ، مي توانند احساسات مردم را به تكاپو و هيجان وا دارند . افراد موفق مي دانند كه نگاه هاي عميق و طولاني مي توانند بسيارمفيد باشند ، بخصوص ميان دو جنس مخالف . در كارهاي اداري ، حتي زماني كه طرف مقابل از احساسات عاشقانة شما آگاه نيست ، زبان و نگاهي نيرومند مي تواند تأثيري عميق و نافذ بر زن و مرد بگذاريد . اين نوع نگاه توأم با ادراك و احترام ، احساسات دروني شما را القاء خواهد كرد .
راهكار ۲ -براي زنان
زبان نگاه
فكر كنيد ،چشمان تان با شيريني لذيذ و دلنشيني به چشمان مخاطب تان چسبيده است .
حتي بعد از پايان سخنان تان نيز به نگاه هاي تان ادامه دهيد . لازم است سويي ديگر را بنگريد ، اين كار را به آهستگي و بدون جلب توجه انجام دهيد ، آخرين چسبندگي هاي شيريني را آن قدر بكشيد تا سرانجام تمام شود .
راهكار ۳ - براي مردان
زبان نگاه
هنگام حرف زدن با مردان ، ازروش نگاه هاي پرنفوذ استفاده كنيد . ولي زماني كه مي خواهيد دربارة مسائل شخصي صحبت كنيد ، از نگاه هاي كوتاه تري استفاده كنيد . تا مخاطب تان احساس نكند مورد تهديد قرار گرفته يا منظور شما را به درستي درك نكرده است .
ولي در برخوردهاي روزمره ، ارتباط چشمي خود را به تدريج افزايش دهيد و وقتي با زني همكلام شديد ، ازاين شيوه بيشتر استفاده كنيد .
اينك روش مهمي را مطرح مي كنيم كه باعث مي شود شما فرد پر منزلتي جلوه كنيد .
از دندان هاي خود بياويزيد
افراد موفق در زندگي با اطمينان عمل مي كنند . با عتماد به نفس حركت مي كنند . هميشه لبخندي توأم با غرور بر لب دارند . هيچ ترديدي به خود راه نمي دهند . طرز رفتار شما نشان مي دهد كه شما مرد يا زني هستيد كه برجشته و ممتاز بودن ، عادت ذاتي شماست . به اين روش تجسمي ، كه طرز سلوك شما را همچون فردي موفق آشكار مي شازد ، توجه كنيد . من آن را با اين عبارت مي خوانم : با دندان هاي خود بياويزيد .
راهكار ۴
با دندان هاي خود بياويزيد
فرض كنيد ، يك گيرة آهنين كه در سيرك با دندان از آن آويزان مي شوند به چهار چوب دري كه مي خواهيد از آن عبور كنيد آويخته باشند . آن را با دندان مي گيريد ، و در حالي كه محكم در ميان دندان هاي خود نگاه داشته ايد ، شما را به بالاترين نقطه مي رساند . وقتي از دندان هاي خود آويزان باشيد ، همة عضالت شما در بهترين حالت خود كشيده مي شوند .
حالا آماده ايد تا مردم را در جايي كه مي خواهيد به خود جذب كنيد ، يا كارهاي روزانة خود را انجام دهيد ، يا آن جا كه تنها فرد مهمي به نظر برسيد ، فرود بياييد .
تكيه گاه بچه هاي بزرگ باشيد
نخستين واكنش شما در برابر فردي كه براي اولين بار او را ملاقات مي كنيد ، ذهنيتي به وجود مي آورد كه تمامي روابط شما در ان شكل مي گيرد . اگر از كسي كه تازه با او آشنا شده ايد چيزي مي خواهيد ، بايد به او ثابت كنيد كه خاص بودنش رادرك مي كنيد .
شيوه اي كه در اين جا به آن اشاره مي كنيم ، به شما قدرتي مي بخشد تا بتوانيد هر چه را از ديگران مي خواهيد ، به سادگي به دست آوريد . من اين روش را تكيه گاه بچه هاي بزرگ مي نامم .
راهكار۵
تكيه گاه بچه هاي بزرگ شويد
اين نقطة اتكا را در اختيار هر كسي كه ملاقات مي كنيد ، قرار دهيد . درست در لحظه اي كه به شخص جديدي معرفي مي شويد به او پاداش دهيد . همان لبخحند گرمي را كه به بچة بازيگوشي كه از روي پاهاي شما جست و خيز مي كند ، مي زنيد و همان توجهي را كه نسبت به او داريد ، در مورد آشناي جديد خود دلنشين دهان بي دندان بچه را از او تحويل بگيريد . وقتي فرد جديد ، بتواند كاملاً به شما تكيه كند ، يعني شما خاص بودن او را درك كرده ايد !
در ده ثانيه نشان دهيم كه براي خود كسي هستيم ، درون هر كسي كودكي نهفته و براي اين كه شما قدر و منزلت او را درك كنيد ، گهوارة خود را به لرزه در آورد .
دوست قديمي سالم
اگر مي خواهيد مردم به شما علاقه مند شوند ، بايد به آنها نشان دهيد ، چه قدر دوست شان داريد ! وقتي به دوستي ، قديمي مي رسيم ، بدون كمترين تأملي ، سرشار از گرمي و محبت با او روبه رو مي شويم . ناخودآگاه خنده بر لب هايمان مي نشيند . حلوتر مي رويم . نگاه هاي مان مهربان و دوستانه مي شود . و سرانجام براي در آغوش گرفتنش ، به سويش مي شتابيم . ولي اغلب وقتي با فردي نا آشنا روبه رو مي شويم ، با خجالت يا بي تفاوتي احساس ناخوشايندي را به او منتقل مي كنيم كه باعث سردي رابطه مي شود .
به اين شيوة تجسمي ، توجه كيند . با بكارگيري اين روش مطمئناً ، در نخستيم ملاقات با هر كسي ، برخورد گرمي را با او خواهيد داشت .
راهكار ۶
دوست قديمي سلام
وقتي با كسي برخورد مي كنيد تصور كنيد دوست قديمي شماست و ازاين كه فرازو نشيت زندگي ، شما رامدت ها از هم دور كرده ناراحت بوده ايد ، ولي حالا خدا را شكر مي كنيد كه اين ديدارسبب شده تا به دوست خود برسيد !
تجسم اين تجربة لذتبخش ، زنجيره اي از واكنش هاي مطلوب را درشما ايجادمي كند ، از باز شدن ناخودآگاه گرة ابروها گرفته تا حالت قرار گرفتن انگشت هاي پا ويا هر چيزي كه سبب بروز عكس العمل مي شود .
اينك روش هايي را كه به شما كمك مي كنند تا بتوانيد درنظر همه جلب توجه و خوش برخورد جلوه كنيد را ياد گرفته ايد ، ولي كار هنوز تمام نشده است . علاوه براين كه مي خواهيد مورد علاقه و اقع شويد ، بايد مورد اعتماد ، باهوش و داراي اعتماد به نفس باشيد . سه شيوة بعدي به شما كمك مي كنند تا با اين اهداف دست يابيد .
حركات حاكي از بي قراري بروز ندهيد
در برخورد با ديگران ، اگر مي خواهيد مورد اعتماد واقع شويد ، همة حركات ناشيانه و غير ضروري خود را سركوب كنيد . حركات حاكي از بي قراري اين احساس را درمخاصب شما ايجاد مي كند ، كه در جايي ، مرتكب اشتباه شده ايد يا دروغ مي گوييد .
اين شيوه ، شما را ياري مي دهد ، تا كاملاً قابل قبول و مورد اعتماد به نظر برسيد .
راهكار ۷
حركات غير ضروري را حذف كنيد
وقتي با كسي صحبت مي كنيد به خارش بيني تان كه مي خارد ، وزوز گوش تان كه صدا ميكند يا درد پاي تان ، توجهي نكنيد . وول نزنيد ، به خود نپيچيد ، و يا جايي از بدن تان را نخارائيد . از همه مهم تر اين كه دست هاي خود را از صورت تان دور نگاه داريد . حركات دست در نزديگي صورت و حركاتي ازاين قبيل موجب مي شود شنونده در صحت حرف هاي شما ترديد كند.
كانال سكوت را انتخاب كنيد
اگر مي خواهيد در نظر مردم فردي باهوش جلوه كنيد ، به دقت به آنها بنگريد ، سعي كنيد احساس شان را دربارة حرف هايي كه مي زنيد ، درك كنيد و پاسخ خود را مطابق با آن فراهم كنيد .
نيازي نيست كه زبان اشارات را به طور كامل بياموزيد . شما از طريق كسب تجربه و گذر زمان با مهارت هاي رفتاري و ديداري آشنا خواهيد شد . اغلب مردم مي دانند ، اگر مخاطب بي توجهي كند يا جاي ديگري را نگاه كند ، به اين معني است كه حرف هاي گوينده برايش جالب نيست . وقتي مخاطب قادر به تحمل حضور شما نباشد ، با دست كشيدن به پشت گردن خود واكنش نشان خواهد داد . وقتي مخاطب به شما احساس برتري كند . با دست هايش بازي خواهد كرد . پس ياد بگيريد ، هر وقت مخاطب تان خسته شد و شروع به بروز عكس العمل كرد ، بي درنگ ، كانال سكوت را انتخاب كنيد .
راهكار ۸
كانال سكوت را انتخاب كنيد
سعي كنيد هميشه در دو جهت سخن بگوييد : احساس خود را بيان كنيد ، در حالي كه مراقب واكنش مخاطب تان نيز هستيد . به اين ترتيب ، حركت بعدي خود را مطابق با آن طراحي كنيد و همه خواهند فهميد كه شما حواس تان جمع است و از هيچ چيزي غافل و بي خبر نيستيد و در نتيجه آدم باهوشي به نظر خواهيد رسيد .
همه چيز را قبلاً تجربه كنيد
كارشناسان معتقدند اگر قبل از انجام كاري ، رفتار خود را در ذهن مجسم كنيم ، صداها را در ذهن خود بشنويم و نوع حركات را مرور كنيم ، مي توانيم آن فعاليت را بسيار مؤثرتر انجام دهيم . استفاده از قوة تخيل و تجسم در كارها ، در انجام هر عملي مؤثر خواهد بود ، از جمله در حرفه هاي ارتباطي . به اين روش تجسمي كه در انجام همة فعاليت ها مؤثر است ، توجه كنيد . اين روش را قبل از رقتن به مهماني ها ، سمينارها يا جلسات مهم به كار ببنديد . همة آنچه را كه قرار است ، اتفاق بيفتد قبلاًَ در ذهن خود مجسم كنيد .
راهكار ۹
همه چيز را قبلاً تجربه كنيد
خود را به جاي فرد برتري كه مورد پسند شماست ، قرار دهيد و مثل او بودن را تمرين كنيد . خود را درحالي مجسم كنيد كه از دندان هاي تان آويزان شده ايد ، با همه دست مي دهيد ، لبخند مؤثر و خوشايندي بر لب داريد ، و از عملكرد چشمان گيرا يا زبان نگاه استفاده مي كنيد . صداي خود را بشنويد كه به راحتي با همه گپ مي زنيد . از برتري و در اوج قرار گرفتن تان و اين كه ديگران را مجذوب خود كرده ايد ، لذت مي بريد .
خود را به صورت همان فرد برتري كه مورد قبول تان است ، مجسم كنيد . خواهيد ديد كه همه چيز خودبه خود و همان طور كه مي خواهيد پيش مي رود .
مردم دو دسته اند :
يك دسته آنهايي كه وقتي وارد اتاقي مي شوند ،
مي گويند : « خب ، من اين جا هستم »
و دسته دوم ، كساني كه وقتي وارد اتاقي مي شوند ، مي گويند : « آه تو اين جا هستي . »
چگونه مردم را به خود جذب کنیم
]]>

تعداد صفحات : 26

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 253
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 42
  • بازدید ماه : 25
  • بازدید سال : 453
  • بازدید کلی : 8,697